تکرار و فراموشی
آيا هنوز
اين روشنترين اشارهی روز است
که تاريکی را
به اختيارِ خود رَقَم میزند؟
میگويند صبوری کنيد،
فريبِ اين حروفِ ناخوانا
نشخوارِ بیهودهی باد است که میوَزَد.
راهی نيست.
ديگر نه عطرِ نانی که در سَبَد،
نه بارشِ ماهيانی که معجزه.
برای رسيدن به قُلهی ماه
بايد به نبضِ بیقرارِ همين شبتابِ مُرده
قناعت کنيم.
مهم نيست!
شبی، شبی شايد آسمانِ گرفتهی اين همه عَزا
آوازهای آفتابِ سفر کردهی ما را
به ياد آوَرَد.
|
بازگشت به فهرست
|