عرضِ کوتاهی داشتم آقا!
دروغ نگو دوست من!
نگو صخرههای شمالی را شبانه به دوش خواهم گرفت
شبانه به دريا خواهم رساند
نگو کوه را و جهان را به زودی جابهجا خواهم کرد،
نگو ظلماتِ بیراه را از پيشروی به سوی ستاره باز خواهم داشت،
نگو براندازیِ بادها در دستورِ کاملِ کلماتِ من است.
هيچ نگو!
فقط خَم شو
بندِ کفشِ سمتِ راستت را ببند،
عجله دارم،
اتوبوس خواهد رفت.
|
بازگشت به فهرست
|