بعضی چيزهای قابلِ ملاحظه
دشنام میشنود چنارِ پير،
باد، بادِ بازيگوش میآيد و میگذرد.
چرا چنار پير دشنام شنيده است؟
چنار پير از چه کسی دشنام شنيده است؟
خارپشتِ خسته میگويد:
من میدانم
اما به کسی نخواهم گفت.
آيا چلچلهی کور میداند
که فقط سپيدهدم وقتِ خواندن است؟
پارههيزمِ پير
کنارِ شومينه
از کبريتِ سوخته میپرسد:
پس کی بهار خواهد شد؟
خارپُشتِ خسته ... خَم شد
رخسار خود را در آب ديد،
و به ياد آورد که نام کوچکش
هرگز گُلِ نرگس نبوده است.
|
بازگشت به فهرست
|