کاف و گاف و ماه و ميم
شبِ عجيبِ گريه و
اين همه شميم؟
هی شرحه شرحهی اين کاف و گاف
لبِ در بوسه از لام و لا
از ماه و ميم!
چه انتظارِ ترا که هر نَفَس
حتایِ همين هيچ و هی که چه!
من رفتهی گُمَم
تو بینرفتهی اصلا ميایِ من!
بهاری بکن، بيا، بيا به کيف و الغَشا بيا
غلتيدهی عَشا، هوشِ نيامده از شرحهی سروش
|
بازگشت به فهرست
|