نظر به حَیِ حلول
نشئهی نایِ گلوی تو تا، تایِ ها،
وَ ها!
ما که نشستهی هفترودِ رو به راهِ شما!
اين از اين،
پس نمودهی نزديکِ هر هوايتان به کو؟
دريغا نزديکههای به دوری!
نوشتهاند بر اين رواق
بر واژه او،
باشد که افتاده از قبول،
میخواهی بشکنم از گشتِ پرگار
نشئهی نایِ گلویِ تو بميرم به تایِ ها؟
نظر به حَیِ حلولِ من است
به فرداها ...!
|
بازگشت به فهرست
|