آ ...
اين درندهی خسته به نامِ من است
هر چه نگفته نوشتهاند
پای من است.
بنويس به بوی تازيانه، به حکمِ او!
لبريزِ کيلِ مُقَدّرَم
کار و کتاب و دايره
اورادِ جِنِ هو،
تو
وَرا رفته کدام رويای بیمنی
دقيقهی دانای نه
درآ،
به آیِ آمدن درآ،
درآ ای آمده به آیِ گفت!
آ ... شکارهی شک منم
منم به نی زده، به نا، به نهفت
ديدی اين درندهی خسته
به نای من است
|
بازگشت به فهرست
|