مراثی
صدای مصيبت، صدای من است
چنينم که آتش، همه ميهن است
ز پستان زخمی که خون خورده است
به گهواره نوزادِ گُل مرده است
گرفته بغل در بغل از عذاب
دو خواهر در آغوش ظلمت بخواب
چراغ ستاره که در خانه مرد
شقايق در آغوش پروانه مرد
چه کرد بايد اين زخمهی بیقرار
نه پش مانده ماوا، نه پيش از فرار
چنين فاجعه کس نديده عيان
کجا بايدش، کو نجات جهان
۱۳۵۱ - مسجد سليمان
|
بازگشت به فهرست
|