نطفهی آتش
مردمان را بگو
سوارانی سياهپوش
با شمشيرهای برهنه بر سر و
بی غلاف
باز میآيند،
و دمی مَديد نمیرود
که با کوکبهی تاريکشان در غُبار
ترانه میکُشند و تازيانه میزايند.
چه تعبير مرگآوری دارد اين فالِ کور ...!
اين توفانِ عبرت است ای خلايق
که از نطفهی آتش ...
آ
ت
ش!
مردمان را رازی گفتهام
که آيندگانش مگر!
مسجد سليمان - ۱۳۵۴
|
بازگشت به فهرست
|