رودها
همه از سرچشمهی هفت چراغ
میآيند.
اين ثانيه
تعبير خوابِ قرون من است.
پس در اين شبانگاهِ بیمجال
بگو کجا شوم
که آواز کسی آشفته از بیقراری من!
ماه بر کناره میرود
ضريح خضرا در نور است.
و من
و ملايک
و اين ثانيه
و اين سرود ...،
که رود،
که چشمه،
که چراغ!