میآ، مولانا!
تن و ترانه به عطر تو شُستم
غزل
غزل به نام تو گفتم
به شوق تو شب را
هزار و يکی شب
من که نخفتم.
بگو به موسمِ گريه
مگر که تو باشی،
و گر که تو باشی
چه تاق و چه جفتم!
به هَر از راهی
تب هر آهی
شب همخوابی
دو صد اين دريا، گوهرِ گريه
پای تو سُفتم.
ندامتِ من بين، زين همه بودن
زين همه خسته
هر چه که کردم، هر چه شنيدم، هر چه که گفتم
|
بازگشت به فهرست
|