پشت ديوار شبونه
يه نفر تو خوابِ خونه
ميگه کو، کوکوی بلبل
کو ترانه، وعدهی گُل.
پشت ديوار شبونه
يه نفر تو خوابِ خونه
مث خورشيد توی سايه
داره از خودش گلايه
مگه هر نگفته: رازه
چی شد اون هوای تازه
شبِ بنبست، درِ بسته
همه خاموش، همه خسته
پس کی از ستارهبارون
ميرسه فصل بهارون؟